شعر ومتن کردی و فارسی

Baran barî


Baran barî Gulê Gulê tene tene
Vana rêçên were Gulê min û te ne
De bilez in Gulê Gulê, zû bimeşin
Rojên giran were Gulê li benda me ne

Baran barî Gulê Gulê hûr hûr lêkir
Gul û sosin were Gulê rengê xwe vekir
Çiya û zozan Gulê Gulê tev xemilîn
Kanî û rûbar were Gulê tevde der kir

Baran barî Gulê Gulê her der xweş kir
Dar û zevî were Gulê tevda geş kir
Tu ciwan î Gulê Gulê pir bedew î
Dilê fesadan were Gulê te pir reş kir

یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : hevydar

 کُردهای کشور آذربایجان

 


آذربایجان- «در نتیجه سیاست های خصمانه اتحاد جماهیر شوروی علیه کُردها در ارمنستان، اغلب کُردهای این کشور به آذربایجان کوچ کرده اند و به صورت پراکنده و دور از هم زندگی می کنند که همین امر منجر به کمرنگ شدن فرهنگ و آداب و رسوم کُردی در میان آنان شده است.»

 
کردپرس، سرویس بین الملل- بسیاری از کُردهای جوان جمهوری آذربایجان قادر به صحبت کردن با زبان مادری خود نیستند، تحولات تاریخی و اشغال این منطقه توسط شوروی کُردها را در حاشیه این کشور غنی از نفت قرار داده است.
 
 
هرچند توصیف دقیقی از کُردهای جمهوری آذربایجان وجود ندارد ولی اغلب آنها مسلمان و شیعه هستند. تعداد کُردهای آذربایجان زیاد است و یکی از مهمترین دلایل آن اخراج کُردها از مناطقی بود که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 توسط مسیحی های ارمنی تصرف شد.
 
 
در آذربایجان معمولاً افراد مسن و بالای 40 سال توانایی صحبت کردن به زبان کُردی را دارند.
 
 
مرکز «روناهی» پس از استقلال آذربایجان در سال 1991، به منظور حفظ میراث و فرهنگ کُردی کردهای این کشور و مهاجران از کشور ارمنستان تاسیس شده است.
 
 
فخر پشایف، رئیس جدید مرکز «روناهی» بر این باور است که بیش از 200 سال است که کُردهای آذربایجان با بقیه کُردها ارتباطی نداشته اند.
 
 
وی می گوید: کُردهای آذربایجان شیعه هستند و همین امر منجر به از بین بردن تمام اختلافات بین کُردها و آذری ها شده و در نتیجه چنین شرایطی حل شدن اقلیت کُرد در اکثریت آذری طبیعی است.
 
 
پشایف هدف از تاسیس مرکز روناهی را ایجاد ارتباط میان کُردهای آذربایجان با سایر کُردها در جهان عنوان می کند. 
 
 
فخرالدین پشایف بزرگترین علت کم رنگ شدن فرهنگ کُردی در میان کردهای آذربایجان را حاکمیت شوروی سابق عنوان می کند و می گوید مسکو سعی می کرد مناطق تحت سلطه خود را از بقیه جهان دور نگه دارد.
 
 
از زمان استقلال آذربایجان، دو روزنامه به زبانهای کُردی و آذری از سوی کردها در باکو پایتخت آذربایجان منتشر می شود و رادیوی دولتی  نیز برنامه ای 30 دقیقه ای به زبان کُردی پخش می کند.
 
 
پشایف با اتکا به گزارشهای 1886 می گوید: حدود 25000 کُرد در منطقه «زنگه زُر» بین آذربایجان و ارمنستان زندگی می کنند.
 
 
او معتقد است بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کُردها دچار رنجها و مشقت های فراوانی شده اند و در نتیجه ی سیاستهای اشغال گرانه ارمنستان، تمام کُردهای مسلمان در آذربایجان و ارمنستان بی خانمان شدند و امروز همه آنها پناهنده هستند.
 
فخرالدین پشایف آمار فعلی کُردهای پناهنده از ارمنستان به جمهوری آذربایجان را 15000 عنوان کرد.
 
 
پشایف در مورد وضعیت خانواده های کُرد در آذربایجان می گوید: در حال حاضر کُردها روستاهای خود را ترک نموده اند و هر خانواده به جاهای دیگری عزیمت نموده اند.
 
 
پشایف در مورد وضعیت کُردهای ارمنستان می گوید: کُردهای مقیم ارمنستان کُرد شناخته نمی شوند بلکه به آنها ایزدی می گویند و کُردهایی که در مقابل سیاست های ارمنستان مقاومت کردند، کشته و یا تبعید شده اند.
 
 
کُردهای آذربایجان با گویش کرمانجی صحبت می کنند و گویش آنها شبیه به کُردهای خراسان در ایران و مراش ترکیه است.
 
 
 در سال 952 میلادی، کُردها در قفقاز جنوبی دولت شداد را تاسیس نمودند و شامل قسمت های زیادی از جمهوری فعلی آذربایجان، ارمنستان و گرجستان بود.
 
 
پایتخت شداد شهر گنجه بود که تا سال 1164 توسط کُردها اداره میشد.
 
 
شرف خان بدلیسی (1603- 1543) از مشهورترین مورخان کُرد، امیر منطقه سالیان آذربایجان بود که امروز یکی از شهرهای آذربایجان است و نام  «کُردمیر» بر این شهر گذاشته شده است.
 
 
در طول دوران حکومت اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری آذربایجان شامل 14 ناحیه بود که یکی از آنها «کردستان سرخ» بود، اما زمانی که سیستم ناحیه ای از هم پاشید در تقسیمات جدید کشوری در دیگر نواحی این کشور ادغام شد.
 
 
طبق اظهارات پشایف کُردها نمی توانند از مزایای قانون اساسی آذربایجان که در مورد حقوق اقلیت ها همچون زبان مادری و فعالیت های فرهنگی است، استفاده کنند.
 
پشایف علت اصلی عدم سود بردن کُردها از قانون اساسی آذربایجان را پراکندگی کُردها در مناطق مختلف جمهوری آذربایجان عنوان می کند.

 

پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:56 :: نويسنده : hevydar

روز معلم مبارک

یک داستان زیبا از بهترین انسانها....


یک روز کاملاً معمولى تحصیلى بود . به طرح درسم نگاه کردم و دیدم کاملاً براى تدریس آماده ام . اولین کارى که باید مى کردم این بود که مشق هاى بچه ها را کنترل کنم و ببینم تکالیفشان را کامل انجام داده اند یا نه .

هنگامى که نزدیک تروى رسیدم ، او با سر خمیده ، دفتر مشقش را جلوى من گذاشت و دیدم که تکالیفش را انجام نداده است . او سعى کرد خودش را پشت سر بغل دستیش پنهان کند که من او را نبینم . طبیعى است که من به تکالیف او نگاهى انداختم و گفتم : " تروى ! این کامل نیست . "
او با نگاهى پر از التماس که در عمرم در چهره کودکى ندیده بودم ، نگاهم کرد و گفت : " دیشب نتونستم تمومش کنم ، واسه این که مامانم داره مى میره . "

هق هق گریه ی او ناگهان سکوت کلاس را شکست و همه شاگردان سرجایشان یخ زدند . چقدر خوب بود که او کنار من نشسته بود . سرش را روى سینه ام گذاشتم و دستم را دور بدنش محکم حلقه کردم و او را در آغوش گرفتم . هیچ یک از بچه ها تردید نداشت که " تروى " بشدت آزرده شده است ، آن قدر شدید که مى ترسیدم قلب کوچکش بشکند . صداى هق هق او در کلاس مى پیچید و بچه ها با چشم هاى پر از اشک و ساکت و صامت نشسته بودند و او را تماشا مى کردند .

سکوت سرد صبحگاهى کلاس را فقط هق هق گریه هاى تروى بود که مى شکست . من بدن کوچک تروى را به خود فشردم و یکى از بچه ها دوید تا جعبه دستمال کاغذى را بیاورد . احساس مى کردم بلوزم با اشک هاى گرانبهاى او خیس شده است . درمانده شده بودم و دانه هاى اشکم روى موهاى او مى ریخت .

سؤالى روبرویم قرار داشت : " براى بچه اى که دارد مادرش را از دست مى دهد چه مى توانم بکنم ؟ "

تنها فکرى که به ذهنم رسید ، این بود : " دوستش داشته باش ... به او نشان بده که برایت مهم است ... با او گریه کن . " انگار ته زندگى کودکانه او داشت بالا مى آمد و من کار زیادى نمى توانستم برایش بکنم . اشک هایم را قورت دادم و به بچه هاى کلاس گفتم : " بیایید براى تروى و مادرش دعا کنیم . " دعایى از این پرشورتر و عاشقانه تر تا به حال به سوى آسمان ها نرفته بود .

پس از چند دقیقه ، تروى نگاهم کرد و گفت : " انگار حالم خوبه . " او حسابى گریه کرده و دل خود را از زیر بار غم و اندوه رها کرده بود . آن روز بعدازظهر مادر تروى مرد .

هنگامى که براى تشییع جنازه او رفتم ، تروى پیش دوید و به من خیر مقدم گفت . انگار مطمئن بود که مى روم و منتظرم مانده بود . او خودش را در آغوش من انداخت و کمى آرام گرفت . انگار توانایى و شجاعت پیدا کرده بود و مرا به طرف تابوت راهنمایى کرد . در آنجا مى توانست به چهره مادرش نگاه کند و با چهره ی مرگ که انگار هرگز نمى توانست اسرار آن را بفهمد روبرو شود .

شب هنگامى که مى خواستم بخوابم از خداوند تشکر کردم از اینکه به من این حس زیبا را داد ، تا توان آن را داشته که طرح درسم را کنار بگذارم و دل شکسته یک کودک را با دل خود حمایت کنم ...

 

 

 

پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:52 :: نويسنده : hevydar

آموزش حروف کوردی-کرمانجی(E)

 

 

حرف  Ee در زبان کوردی کرمانجی ،معادل فارسی صدا اَ است.

 

pel

 

 

elok

 

 

ker

 

zebeŞ

 

چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 18:25 :: نويسنده : hevydar

Gotinên Pêşîyan 8



Bela xwe le digerîne.
Belaye newe newe, dema tu hatî li ser sera u li ser herdu çavan.
Belaye! Çaven res u belek min ji te re kildan e.
Belengaze aqile xwe ye.
Belengaze Xwede ye.
Benamuse ulme (ilme) xwe ye!
Bendera ku çelek ser bigere, ew çi bender e?
Bendike Ruto dudu ne, çave wî li min çave min jî li yekî (yeka) din e.
Benîste xwe cu ye, li netika xwe ve daniye.
Beqe çav da çeleke, zike we teqiya.
Ber barane revî, li zîpike qelibî.
Ber barene revîm, ber çortane ketim.
Ber defa be deng direqise.
Ber defa cuna direqise.
Ber ecela xwe ve diçe.
Ber ecele xwe direve.
Ber goste çuyî nakeve, ber serpiyan dikeve.
Ber kere re derbaz dibe, cehsike je didize.
Ber li serî, yan serî li ber (î), her serî we biske.
Berda sond dixwe.

پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:38 :: نويسنده : hevydar

درباره وبلاگ

سلام به تمام هموطنای عزیز ایران!به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم خوشتون بیاد.
نويسندگان